حرف

حالا که رفته ساعتها به این می اندیشم که چرا زنده ام هنوز؟مگه نگفته بودم که بی تو میمیرم؟

شاید خدا یادش رفته که منو بکشه یا تو قراره برگردی؟


اگه اون برای تو ساخته شده من برای تو خراب شدم


امروز بهترین ساعتم رو شکستم چون لحظه های بی تو بودن رو به رخم میکشید


به موندن تو عاشقم به رفتن تو مبتلا"شکسته ام ولی برو بریده ام ولی بیا"چه عاشقانه زیستم چه عاشقانه گریستم "چه ساده با تو بودمو چه ساده بی تو نیستم


ما به کسانی که به فکرمون هستن رو به گریه می اندازیم ما گریه میکنیم برای  کسانی که

به فکرمون نیستن و ما به فکر کسانی هستیم که هیچوقت برامون گریه نمیکنند


میشود دوستت نداشت .........................نمیدونم .............لجم که بگیره از دستت نهایتش اینه که وبلاگم رو پر از فحش های عاشقونه میکنم



برای سالها بعد مینویسم آرام بخوان چون آهسته نوشتم

قبلنا میگفتم اگه یه روزی اونو با غریبه ببینم دنیارو به آتیش میکشم

ولی الان برا پیدا کردنش یه چوب کبریتم هدر نمیدم


گفت : می خواهم برات یه یادگاری بنویسم ، گفتم : کجا ؟ گفت : رو قلبت ، گفتم مگه میتونی ؟ گفت : آره سخت نیست آسونه ، گفتم باشه ، بنویس تا همیشه یادگاری بمونه ، یه خنجر برداشت ......... گفتم بنویس دیگه چرا معطلی ، خنجرو برداشت و با تیزی خنجر نوشت دوست دارم دیوونه ، اون رفته خیلی وقته ، کجا ؟ نمیدونم ، اما هنوزم زخم خنجرش یادگاری رو قلبم مونده ، دوست دارم دیوونه

به خاطر خاطراتم ماندم برای رویاهایش رفت
همیشه سکوتم به معنی پیروزی تو نیست گاهی سکوت میکنم تا بفهمی چه بی صدا باختی

حضورش معجزه نبود نبودش فاجعه هم نیست



                                               برا سالها بعد نوشتم
 

نیلوفر آبی


من مردم این روزا یه جورایی تو اون دنیام و وقتی عصبی میشم وایمیسم تو رو شما

مثل روزایی که بهم دروغ میگفتی با چشات تا آخرین باری که دیدمت دم دانشگاه

من هنوز یادمه تورو می دیدم دم کتابخونه ورقه کتابا خیس بود اون اشک چشام بودش

من همه ی ناراحتیام بود از دل آرومت

 

چون می دونستم زندگیم بی تو هر دقه کابوسه

هر وقت که به نیلوفرآبی  نگاه میکنم
یاد تو می افتم عزیزم میدونی؟
هنوزم خراب اون شبام

وقتی باران می بارد

وقتی باران می بارد با همین قلب عاشق ، بدون هیچ چتر و سرپناهی در زیر آن قدم میزنم.
وقتی باران می بارد یاد و خاطرات در کنار تو بودن در دلم زنده می شود.
باران را دوست دارم زیرا تو را در آن لحظه حس میکنم.
عاشق بارانم ، زیرا عاشق قلب مهربان تو هستم.
وقتی باران می آید ، احساس میکنم در کنارمی.
احساس میکنم دستان گرمت درون دستهای من است و با هم قدم میزنیم در زیر قطره های مهربان باران.
صدای رعد آسمان مرا به یاد آن لحظه می اندازد که با فریاد به تو میگفتم دوستت دارم عزیزم.
بیا تا دوباره لحظه های بارانی را با حضور در کنار هم عاشقانه کنیم.
بیا تا مثل باران شویم ، همان بارانی که عاشقانه بر روی درختان می بارد و آنها را تازه میکند.
وقتی باران می بارد ، دلم میخواهد تا آخرین قطره اش در زیر آن بمانم.
بمانم و به تو فکر کنم ، به لحظه های زیبای با تو بودن بیندیشم.
باران ببار که دلم هوای یارم را کرده است.
ببار که صدای قطره هایت مرا به یاد درد دلهای عاشقانه با یارم می اندازد.
حضورت مرا یاد حضور یارم در آغوشم می اندازد.
لطافتت مرا به یاد گرمی و لطافت دستان یارم می اندازد.
ببار ای باران …
ببار تا من نیز همراه با تو ببارم.
 بغض آسمان که شکسته شود بغض من نیز همراه با آسمان شکسته خواهد شد.
 بغض دوری از یارم و بغض لحظه هایی که با یارم در زیر باران قدم میزدیم .
ای باران  وقتی میباری دیگر سردی آن قطره هایت  را احساس نمیکنم ، در آن زمان گرمی دستهایی را احساس میکنم که یک روز دستهای سرد مرا گرفته بود و در زیر قطره هایت قدم میزدیم.
ای باران قطره های تو به پاکی اشکهای یارم هستند ببار تا لحظه ای اشکهای یارم را بر روی گونه ام احساس کنم.
ببار ببار ببار ، با آن قطره هایت بر گونه های من ببار ، و گونه های خیس مرا خیستر کن.
ببار تا شاید من در زیر قطره هایت و این آسمان غم گرفته به خوابی روم تا شاید در آن خواب حضور یارم را در کنارم احساس کنم


1

خدایا دل مرا آنقدر صاف بگردان

تا قبل از پایین آمدن دستم دعایم مستجاب گردد . . .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خدا را دوست بدارید

حداقلش این است که یکی را دوست دارید که روزی به او می رسید . .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هرگز کوچیک شدن رو بهانه ی نبخشیدن قرار نده

چون اگه قراربود کسی با بخشیدن کوچیک بشه، خدا اینقدر بزرگ نبود . . .

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مثل عصا باش ! هزار بار زمین بخور اما اجازه نده اونی که بهت تکیه داده
حتی یه بار هم زمین بخوره

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هیچ حسی

امروز دیگه نسبت به تو هیچ حسی ندارم

بخوای میگم دوست دارم

اما ندارم....

دل به چشمای تو

دل به چشمای تو بستم تو شدی همه وجودم

عشق تو باور من شد با تموم تاروپودم

هرکی اومد سر راهم چشمامو بستم و ندیدم

عکس تو توی دست من بود تورو با دلم خریدم

برای نفس کشیدن عشق تو دلیل من بود

بودن تو پیش چشمام خواب و رویای شبم بود

من همه نوشته هامو واسه چشم تو نوشتم

ندونستم تودروغی

 وای چه تلخه سرنوشتم........

من تورو اشتباهی گرفتم

من تورو اشتباهی گرفتم با کسی که همه زندگیمه با کسی که مثل یه

 نوازش توی آرامش من سهیمه...

من تورو اشتباهی گرفتم توی اون کوچه های مه آلود...

من مریضت شدم زیر بارون

رفتنو از کی آغاز کردی؟

مشتمو باز کردم ببینم تورو تو دستم

مثل پروانه پرواز کردی

من تورو اشتباهی گرفتم مثل یه شاخه از صخره ای سرد که نجاتم نداد از  سقوطو هی ترک خورد و زخمی ترم کرد...

صدات و میشنوم همه جا یا شاید من دیوونه شدم

دوستان یه سری هم به وبلاگ جدیدمون بزنید با همکاری دوست خوبم اشکان

www.barfi-baroni.blogfa.com

این هم وبلاگ اشکان

www.ashkan-pink.blogfa.com 

از این به بعد سعی میکنم نوشته هام رو تو تین وبلاگ بزارم

دوستتون دارم

گاهی

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود

 گاهی دلم برای باورهای گذشته ام تنگ می شود

گاهی دلم برای پاکیهای کودکانه ی قلبم، میگیرد

گاهی دلم از آنهایی که در این مسیر بی انتها آمدند و رفتند خسته می شود

 گاهی دلم از کسانی که ناغافل دلم را میشکنند میگیرد

گاهی آرزو میکنم ای کاش... دلی نبود تا تنگ شود... تا خسته شود... تا بشکند

.... اگر تمام جاده هاي عالم هم به خانه من ختم شود .... باز هم نمي رسي